معین زد زیبای زشت من

heartزیبای زشت من در آیینه خشت من heartheartheart در بارونگی نهان پنهان گشته عشق منheart
heartهی گفتم برو نمان رفتی ماندن مرا کج فهمیده بود شعر آواز خواندن مرا …heart
من خود جاهلم به این که چیست heartheartheart  خواسته دلم در سردرگمی مرا حیران کرده ای دلم
دارد چین میخورد کم کم پیشانیم من هی مینویسمت تو هی میخوانیم…
آسمون ببارش که اسم حال من عشقه heartheartheart عاشقم نبود تو فال اسممو نمینوشت که
آسمون ببارش که اسم حال من عشقه عاشقم نبود تو فال اسممو نمینوشت که…

پرت و پلا نوشتنم که این سکوتو بشکنم heartheartheart میخوام صدای خندتو با همه گوشا بشنوم
اشاره کن صدا بزن درد و دلاتو ساز کن اتاق تاریک منو پنجره هاشو باز کن…
بزن به بیخیالیو سر به سرم بذار باز بگو heartheartheart ولت نمیکنم پشت درو درار باز
میخوام که جون من بشه قسم به حرف راستت انقده عاشقم بشی که قلب دنیا واسته…
آسمون ببارش که اسم حال من عشقه heartheartheart عاشقم نبود تو فال اسممو نمینوشت که
آسمون ببارش که اسم حال من عشقه عاشقم نبود تو فال اسممو نمینوشت که…


معین زد زیبای زشت من